تشبیه کردن: سخن را به نبید ماننده کرده اند. (قابوسنامه). کردمت پیدا که بس خوبست قول آن حکیم کاین جهان را کرد ماننده بکرد گندنا. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 24)
تشبیه کردن: سخن را به نبید ماننده کرده اند. (قابوسنامه). کردمت پیدا که بس خوبست قول آن حکیم کاین جهان را کرد ماننده بکرد گندنا. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 24)
تشبیه. (دهار) (زوزنی) (ترجمان القرآن). تشبیه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حجاج او را گفت با یزید بن معاویه بیعت نکردی و خود را به حسین علی و عبدالله بن عمر مانند کردی. (بلعمی). دست رادش را به دریا کی توان مانند کرد که همی دریا به پیش دست او فرغر شود. فرخی. هرکه او را به تو مانند کند هیچکس است بازنشناسد گوینده بهی از بتری. فرخی. کف او را نتوان کردن مانند به ابر دل او را نتوان کردن مانند به یم. فرخی. پس من دنیا را بدان چاه پرآفت و مخافت مانند کردم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 57). اژدها را به مرجعی مانند کردم که به هیچ تأویل از آن چاره نتوان کرد. (کلیله و دمنه). علما پادشاه را با کوه مانند کنند. (کلیله و دمنه). به چه مانند کنم در همه آفاق ترا کانچه در وهم من آید تو از آن خوبتری. سعدی
تشبیه. (دهار) (زوزنی) (ترجمان القرآن). تشبیه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حجاج او را گفت با یزید بن معاویه بیعت نکردی و خود را به حسین علی و عبدالله بن عمر مانند کردی. (بلعمی). دست رادش را به دریا کی توان مانند کرد که همی دریا به پیش دست او فرغر شود. فرخی. هرکه او را به تو مانند کند هیچکس است بازنشناسد گوینده بهی از بتری. فرخی. کف او را نتوان کردن مانند به ابر دل او را نتوان کردن مانند به یم. فرخی. پس من دنیا را بدان چاه پرآفت و مخافت مانند کردم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 57). اژدها را به مرجعی مانند کردم که به هیچ تأویل از آن چاره نتوان کرد. (کلیله و دمنه). علما پادشاه را با کوه مانند کنند. (کلیله و دمنه). به چه مانند کنم در همه آفاق ترا کانچه در وهم من آید تو از آن خوبتری. سعدی
عاجز کردن. از کار انداختن. اعیاء کردن. عاجز کردن. اتعاب. ضعیف کردن. تضعیف. اکلال. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، کوفته کردن. خسته کردن (به معنی متداول امروز). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و او را بدوانند و مانده کنند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)
عاجز کردن. از کار انداختن. اعیاء کردن. عاجز کردن. اتعاب. ضعیف کردن. تضعیف. اکلال. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، کوفته کردن. خسته کردن (به معنی متداول امروز). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و او را بدوانند و مانده کنند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)
تشبه. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خود را به کسی یا چیزی شبیه کردن: اگر شیعه خود را مولای سادات... دانند... مانندگی کردن ایشان با آل ساسان گبر آفتاب پرست، الاغایت حرامزادگی... نباشد. (کتاب النقض ص 447) ، تشبیه کردن: به سامم نکردید مانندگی نه مانند زالم به دانندگی. فردوسی. و فاطمه را تشبیه و مانندگی به حورالعین کرده اند. (تاریخ قم ص 196)
تشبه. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خود را به کسی یا چیزی شبیه کردن: اگر شیعه خود را مولای سادات... دانند... مانندگی کردن ایشان با آل ساسان گبر آفتاب پرست، الاغایت حرامزادگی... نباشد. (کتاب النقض ص 447) ، تشبیه کردن: به سامم نکردید مانندگی نه مانند زالم به دانندگی. فردوسی. و فاطمه را تشبیه و مانندگی به حورالعین کرده اند. (تاریخ قم ص 196)